مصاحبه با بازیگر توانا آقای بهنام کوشکستانی

مصاحبه با بازیگر بهنام کوشکستانی

بهنام کوشکستانی یکی از هنرمندانی است که سالهاست در عرصه بازیگری فعالیت دارد. وی در چندین آثار سینمایی و تلویزیونی حضور داشته و با بزرگانی چون احمدامینی،سعیدسلطانی، کریم امینی، آرمان زرین کوب،هوشنگ هدایتی،محسن توکلی و حجت دیجودی سابقه همکاری داشته است.

🔹 لطفا خلاصه ای از بیوگرافی و زندگی خصوصی خود بفرمایید؟

بهنام کوشکستانی هستم متولد ۸ مهر ۱۳۶۰ و در محله پیروزی میدان بروجردی متولد شدم. پدرم مرحوم حاج محمدحسین کوشکستانی بنیانگذار ورزش در بانک رفاه بودند و مادرم خانه دار بودند. دو برادر به نام های علیرضا و پیمان دارم و دارای یک خواهر میباشم. متاهل بوده و دارای دوفرزند بنام های تینا و بنیامین میباشم.

🔹 ازچه سالی بازیگری را شروع کردید و اولین کاری که در آن حضور داشتید چه بود؟

اولین بار در دهه هفتاد افتخار آشنایی با استاد هوشنگ هدایتی رو پیداکردم و نقش کوتاهی در فیلمی مربوط به جشنواره کودک و نوجوان ایفا کردم، اما بطور جدی در سال ۹۵ با بازی در سریال موفق ماه و پلنگ در سکانسی با خانم ویداجوان و امیرمحمد زند در نقش سردفتر دفترخانه بازی کردم.

🔹 در بین آثاری که در این سال‌ها ایفا کردید کدام یک را بیشتر دوست دارید؟

نقشی که در سریال ستایش داشتم برایم بسیارجذاب بود چرا که از یک سو ستایش سریال بسیار پرمخاطب و پرطرفداری بود و از طرف دیگر اینکه فصل سوم با بازی من و آقامهدی سلوکی آغاز می شد.

🔹 آیا نقشی هست که آرزو داشتید آن را بازی کنید و تاکنون به شما پیشنهاد نشده باشد؟

بله نقش کمدی را بسیار دوست دارم و انشالله به لطف خدا در آینده نزدیک بازی خواهم کرد.

🔹 در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید؟

خواستم در پایان از عزیزانی که در این راه ازشون آموختم و یاد گرفتم و کمک شایانی به بنده کردند از جمله
استاد یدالله شهیدی،مجید کرباسیان،عادل سلطانی و سعید ملک شاهی تشکر و قدردانی نمایم.

مصاحبه خواندنی با مهدی کریمی معین بازیگر سینما

مصاحبه با بازیگر مهدی کریمی معین

مهدی کریمی معین هنرمندی است که سالها در عرصه بازیگری وارد شده است. وی در چندین آثار سینمایی حضور داشته و با کارگردانان مطرحی از جمله مسعود اطیابی، اسماعیل فلاح پور سابقه همکاری داشته است.

🔹 خلاصه ای از بیوگرافی زندگی خصوصی و زندگی هنری خود بفرمایید؟

مهدی کریمی معین هستم اول تیر ۱۳۶۰ در محله پایین شهر کرمانشاه بنام شهیاد متولد شدم مادرم خانه دار و پدرم اوایل دست فروشی میکرد و بعد صاحب مغازه شد. یه خواهر بزرگتر از خودم و یه برادر کوچکتر از خودم دارم و خواهرم دوازده ساله ازدواج کرده و منو برادرم مجرد هستیم. ده سال پیش یه بار خواستم ازدواج کنم که به دلایلی نشد و هنوز مجرد موندم و اهداف بزرگتری دارم چه در زمینه بازیگریم چه زندگی خصوصیم…

🔹 از چه سالی بازیگری را شروع کردید و اولین کاری که در آن حضور داشتید چه اثری بوده است؟

22 سالم بود به تهران آمدم و در سیاوش فیلم تهران با مدیریت اسماعیل فلاح پور و استادانی همچون مریم کاظمی و رویا افشار دوره بازیگری رو گذرانده و با کمک پدرم یه واحد آپارتمان در فردیس کرج خریداری کرده و در اونجا اقامت داشتم و دوره را به اتمام رسوندم. بعد از دوره برای یک سکانس در فیلم “داستان پاییزی” به کارگردانی آقای فلاح پور انتخاب شدم و آن فیلم سال۱۳۸۳ در شبکه نمایش خانگی توزیع و پخش شد. بعد از آن 3 همکاری دیگر با آقای اسماعیل فلاح پور به نامهای “پاپوش”، “بومرنگ”، “لحضه صید” داشتم که افتخار داشتم که در مجموع در چهار اثر با ایشان همکاری داشته باشم.

🔹 در کارنامه هنری شما حضور بسیار پررنگی در همکاری با آقای مسعود اطیابی دیده میشود. این همکاری از کجا آغاز شده است؟

در سال 1395 با استاد عزیز مسعود اطیابی آشنا شدم که رابطه منو استاد تا الان پدر فرزندی ادامه داره و در تعدادی از فیلمای پر فروش ایشون بازی کردم. اولین فیلمم با استاد اطیابی فیلم “ماه گرفتگی” بوده و آخریشم فیلم “هتل” که الان روی پرده سینماهای کشور اکرانه و خداروشکر دومین فیلم پر فروش تاریخ سینما تا امروز شده که اکرانش تا نوروز ۱۴۰۳ در سینماها ادامه دارد.

🔹 در بین این آثاری که این چند ساله ایفا کردید کدام یک از آنها را بیشتر دوست داشتید؟

نقش خودم رو در فیلم “هتل” خیلی دوس دارم که آقای اطیابی بهم اجازه دادن اون نقشو بازی کنم. در فیلم “بخارست” هم سکانس حساسی بازی کردم که دوس داشتم. در “تگزاس۲”، “دینامیت” و سریال “جادوگر” هم اقای اطیابی به من لطف داشتن و در فیلمهاشون از من استفاده کردند.

🔹آیا نقشی هست که آرزو داشتید آن را بازی کنید اما تاکنون به شما پیشنهاد نشده باشد؟

بیشتر کارهای حرفه ایم خداروشکر کمدی بودن که خودم خیلی دوس دارم. اما نقش های جدی هم دوس دارم که انشالله در آینده بازی میکنم.

رونمایی از گریم متفاوت لیلا بلوکات در «آن‌ها مرا دوست داشتند»

«آن‌ها مرا دوست داشتند»

فیلمبرداری فیلم سینمایی «آن‌ها مرا دوست داشتند» در تهران ادامه دارد.

به گزارش مشاور رسانه‌ای پروژه، فیلمبرداری فیلم سینمایی «آن‌ها مرا دوست داشتند» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی محمدرضا رحمانی از اوایل ماه جاری آغاز شده و خانه‌ای در شمال تهران لوکیشن فعلی گروه تولید این پروژه است. بر اساس برنامه‌ریزی‌های انجام شده، فیلمبرداری این فیلم تا روزهای پایانی سال در تهران ادامه دارد.

اولین تصویر منتشر شده از فیلم سینمایی «آن‌ها مرا دوست داشتند» مربوط به رونمایی از گریم لیلا بلوکات است. بلوکات در «آنها مرا دوست داشتند» با ظاهری کاملاً متفاوت از نقش‌هایی که پیش از این از وی دیده‌ایم مقابل دوربین رفته است.

امیرحسین آرمان، امیر جعفری، نسیم ادبی، شهرام قائدی، هادی تسلیمی، علی صالحی و چند چهره جدید از «آکادمی بازیگری آوین» سایر بازیگران فیلم سینمایی «آن‌ها مرا دوست داشتند» هستند که به زودی تصاویرشان رسانه‌ای خواهد شد.
«آن‌ها مرا دوست داشتند» با محوریت یک موضوع انسانی قرار است به چالشی جدید بپردازد.
دیگر عوامل اصلی پروژه سینمایی «آن‌ها مرا دوست داشتند» عبارتند از: تهیه‌کننده اجرایی: ایرج رحمانی، نویسندگان: محمدرضا رحمانی، محسن دین‌محمد، مدیر فیلمبرداری: ابوالفضل نباتی، مدیر صدابرداری: علی گراکویی، طراح چهره‌پردازی: امید گل‌زاده، طراح صحنه: فرهاد ابراهیمی، دستیار اول کارگردان: حسن خان‌محمدپور، عکاس: رامونا میریان، مدیر تدارکات: مجید رنجبر و مشاور رسانه‌ای: امین اعتمادی‌مجد.

نقد فیلم قهرمان

فیلم قهرمان

رحیم، کاراکتر محوری فیلم قهرمان، متعلق به طبقه فرودست جامعه، با درونیاتی ساده و صمیمی و با لبخند موتیف وار بر چهره، قهرمانی‌ست که در ابتدای فیلم قهرمان به ما معرفی می‌شود. نماینده آن طیف از آدم‌هایی که گویی هنوز انسانیت در وجودشان نمرده است. او را از اولین انتخاب مهمش می‌شناسیم که بهترین راه شناخت شخصیت، ازطریق انتخاب‌هایش است. در فیلم قهرمان میبینیم رحیم تصمیم می‌گیرد، طلاهایی که فرخنده پیدا کرده است را پس بدهد و درنهایت نیز این کار را انجام می‌دهد. جالب آنجاست که مسیر فیلمنامه برای شخصیت، در همین‌جا می‌توانست به پایان برسد و فیلم قهرمان تمام شود.

اما فرهادی دقیقا از همین نقطه، مسیری را طراحی کرده است که موجب شده فیلم قهرمان به صریح‌ترین فیلمش تبدیل شود. این صراحت بدان معنا است که این بار دستگاهی همچون زندان، بدل به حلقه اول تمام روابط علت و معلولی بعدی می‌شود. این دستگاه زندان است که مسیر فیلمنامه را ادامه می‌دهد و رحیم را به بازی خود فرا می‌خواند. مسیری که سطوح کشمکش فیلم قهرمان را علنا به تقابل یک فرد علیه یک سیستم گسترش می‌دهد.

در فیلم قهرمان میبینیم رحیم که تا پیش از آن به ترمیم و رنگ کردن دیوارهای خراب زندان گمارده شده تا فضای درون زندان را زیبا جلوه دهد، حال برای تغییر اذهان عمومی در خارج از زندان نیز فرا خوانده می‌شود. دستگاه زندان به وسیله ابزارش یعنی رسانه، می‌تواند دست به تحریف هرچه دلش می‌خواهد بزند.

آقای طاهری که از انتخاب نامش پیداست که قرار است همه چیز را به زعم خودش (یا به بیان بهتر به نفع زندان) طهارت ببخشد، گراهای لازم را به رحیم می‌دهد و رحیم نیز به واسطه اطمینان از تصمیم اخلاقی‌اش و همچنین در بند بودنش، توجیه‌پذیر است که در وهله اول، تن به این بازی بدهد و سادگی از پیش معرفی شده او، نگذارد که متوجه نیت پنهان آن‌ها شود (او قرار است در ادامه به این آگاهی دست پیدا کند).

حال همه چیز در مقابل دوربین‌های رسانه، شکل دیگری به خود می‌گیرد. در فیلم قهرمان میبینیم که رحیم با یک کت و شلوار، به لباسی که از جنس خودش نیست می‌رود. لباسی که عملا در ادامه او را به چیزی جز تحقیر و خشم نمی‌رساند. لباسی شبیه به لباس رئیس زندان.

در مقابل دوربین، به توصیه آقای طاهری مجبور به تحریف بخشی از واقعیت می‌شود و حتی به‌جای گرفتن نزول باید بگوید که وام گرفته است. وامی که رحیم در این سیستم، صلاحیت دریافت آن را ندارد. چرا که دستگاه بانک هم طبعا مشابه با دستگاه زندان عمل می‌کند. وقتی که رحیم در ابتدا به بانک وارد می‌شود و ماجرای یافتن طلا را اعلام می‌کند، صرفا موجبات نگاه متحیر کارمندان را پدید می‌آورد و درنهایت نیز رئیس بانک با یک جمله «خدا خیرت بدهد» این ماجرا را تمام می‌کند.

رحیم زندانی مالی است چرا که دستگاه بانک اساسا فردی همچون رحیم را به رسمیت نمی‌ شناسد که به او وام بدهد. بدین ترتیب این دستگاه نیز به‌نوعی در حلقه اول گرفتاری رحیم سهیم می‌شود و او را به سمت نزول سوق می‌دهد. حال تعهدی هم که او اکنون به سکه‌های گمشده دارد و اثبات می‌کند که چنین آدمی قطعا صلاحیت گرفتن وام را داشته است، در خلال قضاوت دستگاه بانک مبنی بر معتبر نبودن آدم‌های بی پشت و پناهی همچون رحیم، در سایه قرار می‌گیرد. غریبگی حضور رحیم در بانک درست شبیه به حضور حجت (در فیلم جدایی نادر از سیمین) در بانک است.

بعد از نمایش مقابل دوربین، مولفه‌ای که همواره دغدغه اصغر فرهادی بوده است، در اینجا به مدد عنصری معاصر یعنی فضای مجازی، به شدیدترین شکل خود پیش می‌رود. از اینجا به بعد، فرهادی که از ابتدا به واسطه انتخاب زاویه دید اول شخصش ، ما مخاطبان را در تمام لحظات با رحیم همراه کرده و اشراف جامعی نسبت به نیت او به ما داده است، حال ما را در مقابل قضاوت‌های مختلف می‌گذارد تا این قضاوت‌ها آینه‌ای باشند از هرکداممان که در لحظاتی جای آدم‌های اطراف رحیم قرار می‌گیریم.

گاهی شبیه به طلبکارش یعنی بهرام هستیم که بدون آگاهی کامل از نیات و جزییات زندگی رحیم، از جمله‌ اینکه رحیم معشوقه‌ای هم دارد، از همان ابتدا دست به تخریب و تحقیر او می‌زند. یا اینکه بدون درنظرگرفتن چارچوب رسانه، رحیم را متهم می‌کند که چرا به‌جای نزول گفته است وام.

به بیان دیگر حتی می‌توانیم بگوییم که اصلا تحمل ستایش رحیم را هم ندارد. گاهی در حکم دیگر زندانیانی هستیم که بدون درنظرگرفتن کار خیر اصلی او، انتظار داشته‌اند تصمیمی مطابق با میل آن‌ها بگیرد. حتی اگر موقعیتش به خطر بیافتد.

گاهی به‌جای مسئول استخدام فرمانداری، معیار قضاوتمان را از اساس، شایعات فضای مجازی قرار می‌دهیم و از همه این‌ها که بگذریم، اکثرمان شاید شبیه به برادر فرخنده باشیم که به کوتاهی یک برش تدوین با ماهیتی هجو آمیز، با خواندن یک تیتر روزنامه، به یکباره خشم خود را فرو خورده و از رحیم قهرمان می‌سازد و دوباره در انتها، با تماشای یک فیلم دعوا، خشمگین‌تر از قبل به موضع ابتدایی خود برمی‌گردد.

جالب آنجاست که در فیلم قهرمان میبینیم حتی تشخیص هویت زنی که مشخصات کیف را به درستی اعلام کرد، به عهده خودمان گذاشته شده است. ما باید خودمان نشانه‌ها را کنار هم بچینیم و قضاوت کنیم که او احتمالا این کیف را دزدیده است. هرچند که رحیم باز هم او را همان ابتدا دزد نمی‌خواند و می‌گوید که شاید برای مطمئن شدن از اصالت سکه‌ها، چنین سؤال‌هایی را از مغازه طلا فروشی پرسیده است.

همین‌جا این پرانتز را هم باز کنم که من در بسیاری از لحظات، رحیم را خود فرهادی می‌بینم. فرهادی‌‌ که هربار از نگاه خودش فیلم قابل قبولی ساخته و افتخاری کسب کرده است اما قربانی قضاوت‌های مختلف به‌ویژه در فضای مجازی می‌شود و مدام در افکار عمومی بالا و پایین می‌رود.

بیایید آن صحنه نمایش رحیم از تلویزیون زندان را، شبیه به یکی از همان لحظه‌‌هایی بدانیم که فرهادی جایزه‌ای را برده و ما نیز همچون زندانیان، مشغول تماشای این لحظه هستیم. واکنش‌های ضد و نقیض و بعضا پنهان ما از همین‌جا شروع می‌شود.

یکی از ما در ستایش این اتفاق به وجد می‌آید و دیگری شاید برنتابد و همچون اس ام اسی که یکی از زندانیان (به احتمال قوی) برای دستگاه فرمانداری می‌فرستد، در صدد تخریب او بر آید. فرهادی نیز در شمایل رحیم، خود را همچون او در بسیاری از لحظات قربانی می‌بیند و همچنین معترفانه اعلام می‌دارد که اساسا اینکه رسانه چگونه حرف‌ها و اعمال او را بازتاب می‌دهد، از کنترل او و هرکس دیگری خارج است.

آن هم زمانی‌که دستگاه‌های زیادی همچون دستگاه زندان در فیلم قهرمان، به‌سادگی می‌توانند افکار را جهت دهی کنند. آن وقت به‌جای متهم کردن چنین دستگاه‌هایی، تمام اتهامات و قضاوت‌ها، متوجه فرد جلوی دوربین می‌شود.

ابزار رسانه و به دنباله آن قضاوت‌های بعدی، آن هم به واسطه فضای مجازی، همه چیز را در دنیای امروز گاها به طرزی حیرت آور و حتی بی دلیل، به پیچیده‌ترین شکل ممکن بدل می‌کند. به‌گونه‌ای که اصلا عجیب نیست که رحیم درست به صراحت همین دیالوگ: «ناچار شدم»، ناچار بشود به توصیه راننده تاکسی، به دروغ معشوقه خود را وارد یک نمایش کند و درست بازتابی بشود از همان کاری که دستگاه زندان با او کرده است. چرا که معیار دستگاهی همچون فرمانداری هم که قرار است صلاحیت او را برای استخدام ارزیابی کند، دامن زدن به چنین فضایی است.

طبعا در لحظه‌ای هم که به صحنه درگیری میان رحیم و بهرام می‌رسیم، ماحصل خشم‌های پنهان در فضای مجازی با تاثیری مستقیم بر قربانیان این قضاوت را می‌بینیم. طنین موسیقی سنتور در بک گراند صوتی این صحنه نیز، علاوه‌بر القای یک تضاد تأثیرگذار و کوبنده، به‌طور مداوم غرابتمان با فرهنگ و تمدن چندهزار ساله‌ای را به یاد می‌آورد که امروز در دورترین فاصله نسبت به آن قرار داریم. آدم‌هایی که بنای نقش رستم را مرمت می‌کنند یا آدم‌هایی که شغلشان صحافی کتاب‌های نفیس قدیمی و زنده کردن مجددشان است، از مرمت خود بیش از هرچیز غافل‌اند.

اما رحیم در فیلم قهرمان، از جایی به بعد به یک آگاهی دست می‌یابد که تعمیم آن شاید تنها راه نجات باشد. او باید به خوبی متوجه شود که دستگاه زندان، بیش از آنکه به فکر منفعت او باشد، به فکر آبروی خودش است. او درمی‌یابد که آن‌ها همان‌طور که از او قهرمان می‌سازند، قادر هستند که به‌سادگی یک تلفن، تمام داستان او را تکذیب کنند و او هم دربرابر آن‌ها، به آرامی بستن یک در، خفه خون بگیرد.

این دستگاه برای حفظ آبروی خود، حتی به خانه رحیم هم ورود می‌کند و در این راه علاوه‌بر خودش، می‌خواهد پسر او را هم به بازی بگیرد. اما رحیم در این لحظه، دیگر به این آگاهی دست می‌یابد و اجازه بازی خوردن دوباره را نمی‌دهد. به این امید که مهم‌ترین ناظران این بازی، این تصمیم اخلاقی را به ذهن بسپارند. این ناظران مهم کسانی نیستند جز بچه‌ها. آری بچه‌ها در تمام فیلم‌های فرهادی، حکم مهم‌ترین ناظران را دارند. آن‌ها تمام جزییات رفتار‌های نسل بزرگتر خود را رصد می‌کنند. حتی گاها مجبور می‌شوند که در بازی آن‌ها شرکت کنند و همچون دختر نادر در فیلم جدایی نادر از سیمین، دربرابر قانون به نفع خود دروغ بگویند. همچون پدرشان.

اما در اینجا، تصمیم رحیم در خانه و دربرابر دیدگان این بچه‌ها رخ می‌دهد که مهم‌ترین وجه تأثیرگذار آن است. همچنین دیالوگ «دایی زندان چه شکلیه؟» به طرز تاثیرگذاری کاملا نشان می‌دهد که در ذهن این بچه‌های ناظر چه می‌گذرد. آن‌ها شاهدان این دوران هستند و می‌فهمند که با وجود اخلاقی بودن انتخاب دایی‌شان، باز هم سرنوشتی همچون زندان انتظارش را می‌کشد. اما این انتخاب اخلاقی، شاید تنها مرهم باشد.

پایانی بسته به همراه قهرمانی دوست داشتنی، تمهید و نگرشی است که فرهادی، برخلاف فیلم‌های قبلی‌اش، امروز به آن رسیده است. بیایید از نگاه رحیم، به آن راهرو و در ورودی باز خیره شویم. رحیمی که می‌توانست همان ابتدا طلا‌ها را بفروشد و جای آن زندانی آزاد شده باشد، به تاریکی زندان ورود کرده است. گویی در عین رهایی درونی، به اسارت بازگشته است.

در جامعه‌ای که اساسا قهرمان‌هایش را زمین می‌زند، رحیم پاداشش را قرار است در آن راهروی تاریک، از آن زندانی‌ای بگیرد که شیرینی به او تعارف می‌کند. این زندانی به‌نوعی یادآور همان زندانی اعدامی است که رحیم پولی که برایش در خیریه جمع شده بود را به او بخشید. او همچنین در این اسارت، دلگرمی‌هایی هم دارد. اولی فرخنده و سیاوش‌اند که انتخاب او را درک کرده‌اند و برای حفظ آبروی او خواهند جنگید. دومی هم ما هستیم که قهرمانی که جامعه فیلم قهرمان پذیرایش نبود را بپذیریم و قضاوت هر کسی مثل او را به ترسناک‌ترین امر برای خود بدل کنیم. حال پرسش دیگری هم مطرح است: ما کجای این دو راهی می‌ایستیم؟

صحبت های نادر سلیمانی در مورد فیلم ضد

نادر سلیمانی

نادر سلیمانی بازیگر باسابقه کشورمان که پیش از این او را بیشتر در فیلم‌های کمدی دیده‌ایم، برای بازی‌اش در فیلم «ضد» موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در چهلمین جشنواره بین المللی فیلم فجر شد. او هنگام دریافت جایزه‌اش با بیان اینکه حالا وظیفه من از قبل سنگین‌تر شده است، گفت: آرزوی من آزادی همه زنان سرزمینم است. او در سخنرانی کوتاهش از مادران شهیدانی که بی‌گناه برای دفاع از وطن خود کشته شدند با احترام یاد کرد.

نادر سلیمانی همچنین در یک پست اینستاگرامی در پیج خود نوشت: شادی امشبم رو به مردم پاک و نجیب سرزمینم تقدیم می‌کنم که در این سی سال کار هنری چیزی جز محبت و احترام ازشون ندیدم. دم همه رفقایی که با پیام‌ها و تماس‌هاشون خوشحال‌ترم کردن گرم.

نادر سلیمانی پس از دریافت جایزه خود در جشنواره فیلم فجر اعلام کرد: شخصیت من در فیلم ضد یک شخصیت خنثی بود و شخصیت منفی نبوده است. این شخصیت دارای یک شخصیت ثابت و محکم و بسیار خنثی بود. این شخصیت در آن مهر مرده بود.

این شخصیت یکی از دوستانش را با تیر میزند و بعد از آن خیلی راحت از این کار میگذرد. مرگ برای این آدم رباتیک شده و بی خیال هیچ تاثیری ندارد. این شخصیت ساخته و پرداخته کارگردان و بنده بوده و کارگردان از من خواست که شخصیتش را بازی کنم.

کارگردان از من خواست این شخصیت را اینگونه بازی کنم که دیگر این ذهنیتی که مردم از لحاظ طنز از من دارند دیگر نداشته باشند و با کمک کارگردان به این شخصیت رسیدیم. من بازیگر تئاتر هستم و کارهای شاخصی داشته ام که بسیار جدی بوده است.

نادر سلیمانی عنوان کرد وقتی من وارد طنز شده ام جامعه من را به این سمت هل داده است و ناراحت هم نیستم و حتی کار کردن در زمینه کودک هم که مردم از من خواستد هم به همین شکل است. من به عنوان هنرمند یک وظیفه دارم و به اکثر عزیزانی که هنرمند هستند میگویم که اگر شما نتوانستید هنر خود را به صورت سینه به سینه به دیگران و آیندگان ندهید کاری نکرده اید و هر چه داشتید با خودتان برده اید.

نادر سلیمانی همچنین گفت من به دنبال جایزه این جشنواره نیامده ام و به دنبال شنیدن تعریف از خودم هم نیستم. من یک ساختارشکنی در خودم برای ایفای این نقش ایجاد کرده ام و خیلی هم راضی هستم و امیدوارم مردم هم راضی باشند.

نادر سلیمانی عنوان کرد یک جمله خیلی زیبا در این فیلم وجود دارد و آن جمله این است که میگوید زدن آخوندهای کف خیابان به درد ما نمیخورد و این جمله خیلی قشنگ بود. دیدگاهی رو من اینجا دیدم که سالهاست که ما میشنویم. این چیز ربطی به مذهب و غیرمذهب ندارد. بحث مبارزه با دانایی میباشد و شما وقتی میخواهید مملکتی را نابود کنید دانایی را باید از آن بگیرید و این برای ما مهم است.

نرگس محمدی در فیلم خائن کشی

نرگس محمدی

نرگس محمدی در فیلم خائن کشی نقش بسیار خوبی را ایفا کرده است. وی در مورد این فیلم صحبت هایی کرده است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت :

نرگس محمدی گفته است همیشه با بچه ها شوخی میکردم که هر وقت با آقای کیمیایی بازی کنم دیگر جواب سلام هیچکدام شما را نمیدم، واقعا این اتفاق افتاد و فکر کنم خدا خیلی منو دوست داشت و این لطف نصیب من شد که در فیلم خائن کشی مسعود کیمیایی بازی کنم.

نرگس محمدی در مورد تماشای فیلم های مسعود کیمایی گفته که از فیلم های سرباز جمعه به بعد همه فیلم های مسعود کیمیایی را بر روی پرده دیده ام و فیلم قیصر و گوزن های مسعود کیمیایی را خیلی دوست داشتم. فیلم های قبل از آن را به دلیل سنم نتوانستم بر روی پرده ببینم و آنها را در نمایش خانگی دیدم.

نرگس محمدی در مورد مادرش این گونه گفته که مادرم در قسمت فرهنگ و مردم صدا و سیما مشغول به کار بوده و هر وقت از خانه خارج میشد برام فیلم میگذاشت تا از سرکار برگردم… همیشه با مادرم به سینما میرفتم… مادرم عشق سینما داشت… وقتی مادرم از سرکار برگشت با من تماس میگرفت و میگفت همدیگر را در سینما میبینیم… من خودم سوار ماشین میشدم و بدون ترس به سینما میرفتم

نرگس محمدی از علاقه اش به بازیگری این گونه گفته که من هیچ وقت از بچگی نمیخواستم که بازیگر شوم چون شناختی به سینما نداشتم ولی آنقدر فیلم میدیدم که علاقمند به سینما شدم…

در شش سالگی فیلم بن هور را دیدم، خیلی فیلم هندی میدیدم… در یک سفر به هند رفتم و انتظار داشتم وقتی وارد هند میشوم با صحنه ای مواجه شوم که در و دیوار پر از پوستر فیلم باشد… خیلی گشتم ولی فیلم فروشی پیدا نمیکردم… با تلاش فراوان یک مغازه پیدا کرده و تمام فیلم های راج کاپور را خریداری کردم…

در فیلم های ایرانی، فیلم های آقای مهرجویی را دوست داشتم و فیلم های آقای جیرانی را هم خیلی علاقه داشتم که ببینم. فیلم قرمز را 3 بار در سینما دیدم. دانشگاه من بین سینما فرهنگ بود و بین کلاسها هر وقت فرصت داشتم به سینما میرفتم.

تحصیلات من در رشته پرستاری میباشد. مادرم به من گفته بود تو فقط دانشگاه قبول شو بعدش میتوانی به کلاس بازیگری بروی… مادرم گفت مهم نیست چه رشته ای قبول میشوی. پس از قبولی در دانشگاه به موسسه کارنامه رفته و در این موسسه ثبت نام کردم. استاد من در آن زمان آقای پیام دهکردی، خانم نصیریان، آقای رحمانیان، امیر پوریا بوده است. در سر کلاس یکی از بچه های کلاس در حوزه کار میکرد و با آن آشنا شدم. وی مرا به یک کار تئاتری عرفی کرد و اولین کار من یک نقش در تئاتر بود و سپس در فیلم ریسمان باز مهرشاد کارخانی شرکت کرده و سپس فیلم آناهیتا و …. شروع کار بنده بوده است.

ماجرای حضور من در سریال ستایش خیلی جالب بود. من به واسطه آشنایی با خانم میترا حجار در فیلم آناهیتا به این سریال معرفی شدم. کارگردان این سریال چندین بار عوض شد که در نهایت آقای سلطانی کارگردانی کار را برعهده گرفتند. حتی نقش من را هم خانم شیلا خداداد قرار بود بازی کنند. آقای زرین کوب که تهیه کننده این سریال بودن در موفقیت من در سریال ستایش بسیار نقش داشتند. سریال ستایش در مشهور شدن من بسیار نقش داشت.

شهرت خیلی لذت بخش میباشد ولی بعضی از موقع ها آدم اذیت میشود که این به خودخواهی خود ما برمگردد. چون ما دوست داریم آزاد باشیم..

در مورد نقشم در خائن کشی باید بگویم نقش من در خائن کشی هیچ فرقی نمیکرد و فقط میخواستم در کار باشم. هر کسی دلش میخواهد با آقای کیمیایی کار کند.

من با هیچ شخصی بجز علی اوجی نمیتونستم زندگی کنم… چون حرف شما را میفهمد و شما را درک میکند.

نقد فیلم بندر بند

فیلم بندر بند

فیلم بندر بند در شرایطی خاصی ساخته شده است. شرایطی که سیل خانه‌های بسیاری را در خوزستان ویران کرده و منیژه حکمت و سازندگان فیلم در این وضعیت تصمیم به ساخت اثری سینمایی در دل سیل و ویرانی گرفته‌اند. این رویکرد البته محدودیت‌هایی را در مقابل راه سازندگان قرار می‌دهد تا اثرشان را در مدت کوتاه و با حذف بسیاری از المان‌های سینمایی بسازند.

بااین‌حال، فیلم بندر بند برای روایت داستان خود دچار لکنت نمی‌شود و آنچه که قصد بیان آن را دارد مطرح می‌کند. اما مشکل اصلی این است که فیلمنامه اثر چنان ویران است که حتی اگر سیل و ویرانی در خوزستان هم نبود، به‌سختی می‌توانست پیام خود را به مخاطب برساند.

آخرین فیلم «منیژه حکمت» سرشار از قاب‌های جذاب از خوزستان است که هرکدام تداعی‌گر وضعیت ایران امروز است. ویرانی‌های مختلف اعم از خراب بودن پل، سیل و مرگ‌ومیر در طول فیلم قرار بوده ارجاعی به وضعیت امروز ایران باشد. وضعیتی که شخصیت‌های داستان هم هرازگاهی آن را بر زبان می‌آورند و حتی یکی از آن‌ها آرزو دارد که بتواند به جایی همانند ونزوئلا برود و در ایران زندگی نکند.

این رویکرد انتقادی در طول فیلم بندر بند واضح و مبرهن است با این تفاوت که فیلمساز نتوانسته از نگاه انتقادی خود به جامعه ایران اثری بسازد که چارچوب‌های سینمایی را در خود داشته باشد و بتواند چالشی در ذهن مخاطب ایجاد کند.بزرگ‌ترین مشکل فیلم شخصیت‌پردازی است. سه شخصیت اصلی که در طول فیلم با آن‌ها مواجه می‌شویم به طور مشخص هیچ هویتی ندارند و تا انتهای قصه هم تغییری در وضعیتشان ایجاد نمی‌شود.

فیلم بندر بند که آغاز می‌شود آن‌ها در حال شوخی و خنده و بیان آرزوهایشان هستند و هیچ‌چیز درباره آن‌ها نمی‌دانیم. دیالوگ‌های بد و انتقال مفاهیم از زبان شخصیت‌ها در «بندر بند» به بدترین شکل ممکن انجام می‌شود و نتیجه این کم‌کاری‌ها، شخصیت‌هایی هستند که قرار است در طول فیلم اتفاقات مختلفی را تجربه کنند و مخاطب نیز همراه آن‌ها درد بکشد.

اما حتی برای یک ثانیه این اتفاق رخ نمی‌دهد! شخصیت‌های بی‌جانی که نه رقص و آوازشان مخاطب را به وجد می‌آورد و نه تماشای فقدانشان بر روی آب بالاآمده خوزستان می‌تواند تأثری خلق کند. در این میان، فیلمساز تصاویر دم‌دستی و نم پس داده‌ای را هم به تصویر می‌کشد تا شاید بتواند نگاه سورئالیستی به وضعیت حال حاضر ایران داشته باشد اما نتیجه کار چنان از قاب بیرون‌زده که می‌تواند به‌راحتی موقعیت کمیک خلق کند. تصاویری همچون نواختن ساز توسط فردی که خانه و آشیانه‌اش ویران شده، در فیلمی که نه شخصیتی درش وجود دارد و نه قصه‌ای که روایت شود، یک وصله ناجور به‌حساب می‌آید.

متأسفانه فیلم بندر بند در پایان‌بندی بزرگ‌ترین اشتباه خود را مرتکب می‌شود. اشتباهی که اغلب فیلمسازان زمانی که قصه‌شان به بن‌بست خورده و تصویر هم ناتوان از انتقال مفاهیم است، اتخاذ می‌کنند و آن استفاده از یک مونولوگ برای توضیح قصه است! در واقع، سازندگان تصمیم گرفته‌اند که به‌جای خلق موقعیت و تصویر و شخصیت، پیام انتقادی‌شان را در انتهای فیلم از زبان خودشان مطرح کنند تا مخاطب متوجه شود آنچه که در طول یک ساعت و چنددقیقه‌ای دیده درباره چه چیزی بوده است!

سازندگان بهتر از هرکس دیگری می‌دانستند که اثرشان به حدی در خلق موقعیت‌های سینمایی ناتوان است که شاید نمی تواند کلیات را حتی به ساده‌ترین حالت ممکن به مخاطب انتقال دهد، پس با یک مونولوگ قائله را ختم کرده‌اند!

فیلم بندر بند در شرایط سختی ساخته شده و حتی در فرم نیز حرف‌هایی برای گفتن دارد اما زمانی که فرم قادر به ایجاد یک پیام واضح برای مخاطب نیست و در ارتباط با دیگر بخش‌های فیلم نیز ناتوان است، نتیجه اثر ناامیدکننده خواهد بود. قطعاً برای ساخت یک اثر سینمایی نیاز است تا در ابتدا شخصیت ساخته شود و سپس موقعیت‌هایی که بتوان با قراردادن شخصیت در آن، به پیامی مشخص و جمع‌وجور برای انتقال به مخاطب دست‌یافت.

نمی‌توان لزوماً با قراردادن دوربین در ماشین و فیلم‌برداری مستندوار از ویرانی‌های سیل خوزستان، به دستاورد سینمایی رسید. سینما حتی زمانی که عنوان «سینمای مستقل» را یدک می‌کشد (که می‌تواند تجربه‌گرا باشد) می‌بایست اصول اولیه یک اثر سینمایی را داشته باشد تا بتواند در ذهن تماشاگر باقی بماند؛ اتفاقی که «بندر بند» از آن غافل شده و صرفاً دوربین به دست در سیل خوزستان به این‌سو و آن سو می‌رود تا بلکه بتواند از زیر ویرانی‌ها و بدبختی‌ها مفهوم درد را زنده کند اما خود تبدیل به درد تماشاگر می‌شود!

نامزدهای چهلمین جشنواره فیلم فجر اعلام شد

نامزدهای چهلمین جشنواره فیلم فجر

هیأت داوران سودای سیمرغ چهلمین جشنواره فیلم فجر پس از بازبینی ۲۲ فیلم سینمایی، نامزدهای خود را شامگاه پنجشنبه بیست‌ویکم بهمن در رشته‌های مختلف اعلام کردند.

«مسعود جعفری‌جوزانی»، «مجید انتظامی»، «شهاب حسینی»، «محمدعلی باشه‌آهنگر»، «محمد داوودی»، «مهدی سجاده‌چی» و «پژمان لشکری‌پور» داوران بخش سودای سیمرغ این دوره از جشنواره فیلم فجر هستند.

اسامی نامزدهای چهلمین جشنواره فیلم فجر به شرح ذیل است:

نامزدهای بهترین جلوه‌های بصری

۱- محمد برادران برای فیلم «خائن‌کشی»
۲- امین پهلوان‌زاده برای فیلم «مرد بازنده»
۳- کامیار شفیع‌پور برای فیلم «برف آخر»
۴- فرید ناظرفصیحی برای فیلم «بی رو»
۵- حسن نجفی و امیر ولی‌خانی برای «دسته دختران»

نامزدهای بهترین جلوه‌های ویژه میدانی

۱- آرش آقابیگ برای فیلم «خائن‌کشی»
۲- آرش آقابیگ برای فیلم «شهرک»
۳- حمید رسولیان برای فیلم «ضد»
۴- محسن روزبهانی و کاووس روزبهانی برای فیلم «دسته دختران»
۵- ایمان کرمیان برای فیلم «موقعیت مهدی»

نامزدهای بهترین چهره‌پردازی

۱- مونا جعفری برای فیلم «علف‌زار»
۲- شهرام خلج برای فیلم «موقعیت مهدی»
۳- عظیم فراین برای فیلم «بی رو»
۴- مرتضی کهزادی برای فیلم «ضد»
۵- امید گلزاده برای فیلم‌های «برف آخر» و «شادروان»

نامزدهای بهترین طراحی صحنه

۱- سهیل دانش‌اشراقی برای فیلم «خائن‌کشی»
۲- امیر زاغری برای فیلم «موقعیت مهدی»
۳- محمدرضا شجاعی برای فیلم «دسته دختران»
۴- محمدرضا شجاعی برای فیلم «ضد»
۵- آیدین ظریف برای فیلم «۲۸۸۸»
۶- علی نصیری‌نیا برای فیلم «برف آخر»

نامزدهای بهترین طراحی لباس

۱- بهزاد آقابیگی برای فیلم «موقعیت مهدی»
۲- مارال جیرانی برای فیلم «خائن‌کشی»
۳- فاطمه صفری‌زاده برای فیلم «شادروان»
۴- زهرا صمدی برای فیلم «نگهبان شب»
۵- علی نصیری‌نیا برای فیلم «برف آخر»

نامزدهای بهترین صدابرداری

۱- مهدی ابراهیم‌زاده برای فیلم «دسته دختران»
۲- بابک اردلان برای فیلم «شادروان»
۳- مسیح حدپور سراج برای فیلم «موقعیت مهدی»
۴- عباس رستگارپور برای فیلم «بدون قرار قبلی»
۵- امیر نوبخت حقیقی برای فیلم «شب طلایی»

نامزدهای بهترین صداگذاری

۱- فرامرز ابوالصدق برای فیلم «دسته دختران»
۲- امین شریفی برای فیلم «ضد»
۳- علیرضا علویان برای فیلم‌های «علف‌زار» و «بدون قرار قبلی»
۴- امیرحسین قاسمی برای فیلم‌های «خائن‌کشی» و «نگهبان شب»
۵- نعیم مسچیان برای فیلم «۲۸۸۸»

نامزدهای بهترین موسیقی متن

۱- حبیب خزایی‌فر برای فیلم «مرد بازنده»
۲- فردین خلعتبری برای فیلم «ماهان»
۳- فردین خلعتبری برای فیلم «هناس»
۴- مسعود سخاوت‌دوست برای فیلم «موقعیت مهدی»
۵- بهزاد عبدی برای فیلم «علف‌زار»

نامزدهای بهترین تدوین

۱- ژیلا ایپکچی برای فیلم «شهرک»
۲- حسین جمشیدی گوهری برای فیلم «موقعیت مهدی»
۳- سپیده عبدالوهاب برای فیلم «خائن‌کشی»
۴- حمید نجفی‌راد برای فیلم «دسته دختران»
۵- حمید نجفی‌راد برای فیلم «علف‌زار»

نامزدهای بهترین فیلمبرداری

۱- وحید ابراهیمی برای فیلم «موقعیت مهدی»
۲- علیرضا برازنده برای فیلم «شهرک»
۳- هادی بهروز برای فیلم «علف‌زار»
۴- محمد حدادی برای فیلم «بدون قرار قبلی»
۵- آرمان فیاض برای فیلم «برف آخر»

نامزدهای بهترین نقش مکمل مرد

۱- پیام احمدی‌نیا برای فیلم «ملاقات خصوصی»
۲- علی‌اکبر اُصانلو برای فیلم «نگهبان شب»
۳- روح‌اله زمانی برای فیلم «موقعیت مهدی»
۴- مهدی زمین‌پرداز برای فیلم «علف‌زار»
۵- نادر سلیمانی برای فیلم «ضد»
۶- مجید صالحی برای فیلم «برف آخر»

نامزدهای بهترین نقش مکمل زن

۱- صدف اسپهبدی برای فیلم «علف‌زار»
۲- فرشته حسینی برای فیلم «دسته دختران»
۳- صفورا خوش‌طینت برای فیلم «نگهبان شب»
۴- شادی کرم‌رودی برای فیلم «بی‌رویا»
۵- لیندا کیانی برای فیلم «ضد»
۶- نوشین مسعودیان برای فیلم «برف آخر»

نامزدهای بهترین نقش اول مرد

۱- تورج الوند برای فیلم «نگهبان شب»
۲- پژمان جمشیدی برای فیلم «علف‌زار»
۳- امین حیایی برای فیلم «برف آخر»
۴- مهدی نصرتی برای فیلم «ضد»

نامزدهای بهترین نقش اول زن

۱- سارا بهرامی برای فیلم «علف‌زار»
۲- ژیلا شاهی برای فیلم «موقعیت مهدی»
۳- طناز طباطبایی برای فیلم «بی‌رویا»
۴- لاله مرزبان برای فیلم «نگهبان شب»
۵- لادن مستوفی برای فیلم «برف آخر»

نامزدهای بهترین فیلمنامه

۱- ابراهیم امینی و هادی حجازی‌فر برای فیلم «موقعیت مهدی»
۲- فرهاد توحیدی و مهدی تراب‌بیگی برای فیلم «بدون قرار قبلی»
۳- کاظم دانشی برای فیلم «علف‌زار»
۴- امیرحسین عسگری، امیرمحمد عبدی و سیدحسن حسینی برای فیلم «برف آخر»
۵- رضا میرکریمی و محمد داوودی برای فیلم «نگهبان شب»

نامزدهای بهترین فیلم اول

۱- «بی‌رویا» به کارگردانی آرین وزیردفتری
۲- «علف‌زار» به کارگردانی کاظم دانشی
۳- «ملاقات خصوصی» به کارگردانی امید شمس
۴- «موقعیت مهدی» به کارگردانی هادی حجازی‌فر

نامزدهای بهترین کارگردانی

۱- هادی حجازی‌فر برای فیلم «موقعیت مهدی»
۲- کاظم دانشی برای فیلم «علف‌زار»
۳- بهروز شعیبی برای فیلم «بدون قرار قبلی»
۴- امیرحسین عسگری برای فیلم «برف آخر»
۵- رضا میرکریمی برای فیلم «نگهبان شب»

نامزدهای بهترین فیلم

۱- «برف آخر» به تهیه‌کنندگی حسن مصطفوی
۲- «علف‌زار» به تهیه‌کنندگی بهرام رادان
۳- «موقعیت مهدی» به تهیه‌کنندگی حبیب‌اله والی‌نژاد
۴- «نگهبان شب» به تهیه‌کنندگی رضا میرکریمی

نشست خبری فیلم خائن کشی

فیلم خائن کشی

نشست خبری فیلم خائن کشی با حضور عوامل این فیلم سینمایی علی اوجی به عنوان تهیه کننده، مهران مدیری- فرهاد آئیش- رضا یزدانی- سارا بهرامی- حمیدرضا آذرنگ- شکیب شجره به عنوان بازیگر، مسعود سلامی به عنوان مدیر فیلم برداری،سهیل دانش اشراقی به عنوان طراح صحنه، ستار اورکی آهنگساز، مارال جیرانی طراح لباس، محسن دارسنج طراح چهره پردازی در مرکز همایش‌های برج میلاد (خانه جشنواره فیلم فجر) برگزار شد.

در ابتدای این نشست علی اوجی تهیه‌کننده فیلم خائن کشی گفت: خیلی خوشحالم که اکران موفقی داشت فیلم. اگر ما این نشست را برگزار کردیم صرفاً بخاطر احترام به اهالی رسانه است. آقای کیمیایی پایش را جراحی کرده و نتوانست اینجا بیاید و امیر آقایی هم کرونا گرفته است.

مهران مدیری بازیگر فیلم خائن کشی بیان کرد: خیلی خوشحالم که اینجا هستم. جراحی پا بهانه است، مسعود کیمیایی دوست نداشت در این جلسه حضور پیدا کند.

اوجی بیان کرد: راجع به عدم حضور مسعود کیمیایی در نشست خبری فیلم خائن کشی، او نامه‌ای نوشت و توضیح داد که این کارگردان 80 ساله با بیش از 55 سال سابقه فیلمسازی نخواهد که قضاوت شود. این اتفاق تصمیم شخصی ایشان بوده است.

مدیری خاطر نشان کرد: کار با آقای کیمیایی در فیلم خائن کشی فوق العاده بود. بالاخره هر کسی دوست دارد که جایزه ببرد، وقتی جایزه می‌بریم یعنی کارمان را درست انجام داده‌ایم.

اوجی بیان کرد: وقتی کارگردان فیلم نیست خیلی سخت است که یک نشست برگزار کنیم، اما احترام اصحاب رسانه واجب است، شما اهالی رسانه همواره برای ما زحمت می‌کشید. کما اینکه برگزاری نشست در اختیارات تهیه‌کننده است و ما میتوانستیم نشست فیلم خائن کشی را برگزار نکنیم.

مدیری خاطر نشان کرد: ما قبل از نشست می‌خواستیم نشست فیلم خائن کشی را برگزار نکنیم، اما من از همه خواستم بیایند چون اگر نمی‌آمدیم نبود آقای کیمیایی دیده نمی‌شد.‌ الان همه فهمیدن که کیمیایی نیست. من معتقدم که هر بازیگر در طول عمرش باید حداقل یک مرتبه با مسعود کیمیایی کار کند. دانشی که کیمیایی دارد در هیچ فضایی وجود ندارد. من یواشکی در این فیلم از کیمیایی نور، قاب بندی و میزانسن یاد گرفتم.

اوجی اعلام کرد: فیلم خائن کشی با سرمایه‌گذاری شخصی من و چهار نفر دیگر ساخته شده است. من برای این فیلم ماشینم را فروختم و از هیچ نهاد و ارگانی ریالی پول نگرفتیم.

سهیل دانش اشراقی به عنوان طراح صحنه فیلم خائن کشی اعلام کرد: افتخار زیادی برای من میباشد که طراح صحنه فیلم خائن کشی آقای کیمیایی بوده ام و این امر برای من رویایی بوده است. دوران بسیار خوبی را با آقای کیمیایی گذراندم و درس های بسیاری آموخته ام. آقای کیمیایی به دکور اعتقادی نداشتند و بیشتر تلاش ما این بود که فضایی که آقای کیمیایی دوست داشتند را برایشان ایجاد کنیم.

مدیری همچنین اعلام کرد: هر بازیگری در طول عمرش یکبار باید با مسعود کیمیایی کار کند که برای من در فیلم خائن کشی اتفاق افتاد و آنقدر اتفاقات عجیب در مغز بازیگر می افتد، آنقدر دانش این فرد نسبت به همه چیز زیاد است که قابل گفتن نیست. ایشان در مورد ادبیات، تاریخ، موسیقی و همه چیز دانش فراوان داشته و در این موارد خاطراتی مطرح میکردند و من بازیگر خیلی چیز از ایشان یاد گرفته ام. من در این فیلم از ایشان قاب بندی یاد گرفته ام. آقای کیمیایی به شدت سینما را بلد میباشد.

مسعود سلامی مدیر فیلمبرداری فیلم خائن کشی نیز اعلام کرد که قبل از فیلمبرداری آقای کیمیایی فیلم های وسترن زیادی را به ما معرفی کردند تا با دیدن این فیلم ها، رنگ و نورهای مدنظر آقای کیمیایی را متوجه شویم. من به ایشان قول دادم که از سیاهی ها نترسم و فیلم را نوآر و تاریک فیلمبرداری کنم. سکانس اول این فیلم کسوف بود و ما سعی کردیم که این کسوف را به بهترین شکل نمایش دهیم.

فرهاد آئیش بازیگر فیلم خائن کشی گفت: صورت من شبیه دکتر مصدق است، اما من برای این که او را کامل بشناسم و حرکت‌هایم نزدیک به او باشد، ساعت‌ها فیلم درباره دکتر مصدق دیدم و بسیار خواندم.